باز عاشورایی دیگر، دل و جان را سپردن به حسین و عباس، اینجا هر کس برای دل خودش می آید. قرار نیست از کسی تقدیر شود و البته تنبیهی هم در کار نیست. چهره های ماتم زده و غمگین و خستگی ناپذیر در زیر آفتاب داغ تیرماه! دستهایی که بر سر و سینه میزند، اشکهای بی صدا که بی توجه به دیگران در پهنه صورتها می غلتند و آرام میگیرند. کودکی با طبلی در دست بر طبل می کوبد، گویی دردی را فریاد میزند. مادری با منقلی در دست برای جوانان هئیت اسپند دود ...
ایران از پای نمیاُفتد ایران از پای نمیاُفتد، میتپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمیخیزد؛ مانندِ دُلفین جَست میزند و پیدا میشود و نهان میشود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش. هزاران هزار صدا در خرابههایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابههایِ دیگر نیز پیچیده است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ...
مهدی فخیم زاده، بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون: بعد از انقلاب خیلی ها گفتند برویم و صحبت فرار بود. من گفتم نمیروم. از زنم جدا شده بودم و کاری نداشتم، اما نرفتم. هر کس رفت، نتوانست کار کند غیر از خانم آغداشلو و گلشیفته. مهرجویی رفت، چند سال هم آنجا بود، اما فقط توانست یک مستند نقاشیهای رمبو بسازد. داوود رشیدی هم به خاطر کار پدرش که در سفارت بود، رفت. از او پرسیدم تو آنجا بودی. اینها چه میگویند؟ گفت همهاش سراب است. ...