true

در تاریخ بشر، داستانهای زیادی از درد و ویرانیهای جنگ وجود دارد که هر کدام به نوعی تلخی و رنج را در ذهن جمعی انسانها ثبت کردهاند.
یکی از برجستهترین این روایتها، جنگ جهانی دوم است؛ فاجعهای که جهان را درگیر خود کرد و میلیونها انسان بیگناه، چه نظامی و چه غیرنظامی، قربانی جاهطلبیها و تعصبات شدند.
شهرها نابود شدند، خانوادهها از هم پاشیدند و سایه مرگ و ترس همه جا را فرا گرفت.
اما در دل همان تاریکی عمیق، در میان خرابیها و آوارها، نور امید و انسانیت هم میدرخشید. در آن روزها، انسانها فارغ از نژاد و ملیت، دست یاری به سوی هم دراز کردند، پناهگاههایی شکل گرفت و حس همدلی تنها مرهم زخمهای عمیق بشر بود. مردمی که شاید دیروز غریبه بودند، در سختیها برای حفظ یکدیگر از خود گذشتند و این نشاندهنده روحیه تسلیمناپذیر انسان در برابر مشکلات است.
من به عنوان یک ایرانی، از جنگ و هر نوع خشونت به شدت بیزارم. از دست دادن جان عزیزان و پرپر شدن بیگناهان، چه در میدان نبرد و چه در خانههایشان، قلبم را پر از درد میکند. جنگ هیچگاه راه حل نیست و جز خرابی و نفرت نتیجهای ندارد. اما در شرایط سختی که امروز کشورمان با آن روبروست، چیزی که بیش از همه جلب توجه میکند و میتواند شعله امید را روشن نگه دارد، ظهور روحیهای بینظیر از محبت و همدلی میان مردم ایران است.
با وجود مشکلات اقتصادی، اجتماعی و روانی که هر ایرانی با آن دست و پنجه نرم میکند، شاهد صحنههایی هستیم که هم عجیباند و هم دلگرمکننده. کسانی که شاید تا همین چند روز پیش از حال هم بیخبر بودند، امروز کنار هم ایستادهاند؛ به یاری سالمندان و نیازمندان میروند، مایحتاجشان را فراهم میکنند و در سختیها دست یکدیگر را گرفتهاند. روابط خانوادگی که شاید در شلوغی زندگی کمرنگ شده بود، دوباره جان گرفته است؛ افراد پس از سالها بیخبری حال یکدیگر را میپرسند و حتی از هم طلب بخشش میکنند. صحنههایی از ایثار و دعوت به مکانهای امنتر خارج از شهر، نشاندهنده عمق مسئولیتپذیری متقابل است.
این همدلی و حمایت بیقید و شرط، گواه فرهنگ غنی ایرانی است که محبت را در دل هر یک از ما جای داده است. شاید مشکلات اقتصادی گاهی باعث فساد و بیاخلاقی شود، اما خون آریایی و تاریخ پر افتخار ما اجازه نمیدهد که نسبت به هموطنان بیتفاوت باشیم. این ریشههای فرهنگی استوار، ستون محکمی است که در هر بحرانی مردم را به هم پیوند میدهد و مانع سقوط اخلاق میشود.
متأسفانه بخشهایی از حاکمیت اغلب این سرمایه بزرگ انسانی را نادیده میگیرند و با تقسیمبندیهای سیاسی جامعه را دچار تفرقه میکنند. جدالهای سیاسی میان اصلاحطلب و اصولگرا تنها به تضعیف این سرمایه ملی منجر شده است. سیاستمداران گاهی برای منافع کوچک، کشور را به آتش کشیدهاند و روابط پشت پرده به جای خدمت به مردم، بر فساد دامن زدهاند. اما آنچه امروز میبینیم، نشان میدهد مردم ایران فراتر از سیاستها به هم نزدیکتر شدهاند.
این جنگ تلخ میتواند فرصتی تاریخی برای تغییر نوع حکمرانی ما باشد. من سالهاست نه طرفدار اصلاحطلبم و نه اصولگرا؛ من وطنپرستم و معتقدم میشود تکنوکرات مسلمان بود؛ این دو با هم تضادی ندارند. همه چیز را با هم قاطی کردهایم.
نیازمند یک تغییر اساسی در حکمرانی هستیم: شفافیت و صداقت با مردم.
باید قبول کنیم اشتباهاتی رخ داده است. باید قدر همه بخشهای جامعه را بدانیم، نه فقط کسانی که ما را تمجید و تحسین میکنند. باید از فرهنگ تظاهر و پنهان کردن واقعیت برای حفظ ظاهر دست برداریم. حمایتهای سیاسی و حامی پروری بدون ضابطه هیچ آیندهای ندارد.
دلسوزان کشور را برچسب زدیم، نخبگان را کنار گذاشتیم و افراد بیکیفیت جایگزین کردیم. حقوق جوانان و زنان را نادیده گرفتیم.
حقیقت این است که همه ما به نوعی مسئولیم.
بیان اشتباهات و عذرخواهی صادقانه میتواند اعتماد عمومی را بازگرداند و سرمایه اجتماعی را تقویت کند.
false
true
https://pejvakelorestan.ir/?p=17343
false
false
احسنت