true
نزدیک ۴۵ سال از انقلاب ایران گذشته و دستگاه آموزش ما چهار نسل از فرزندان ایرانی را پرورش داده است؛ اما امروز شاهد یک تراژدی در کمبود منابع انسانی برای اداره امور کشور هستیم!
ما منابع انسانی را دقیق مثل سایر منابع به هدر داده ایم. یا سخت گرفتیم و عرصه را بر نخبگان تنگ کردیم تا برای حداقل های زندگی از کشور فرار کنند یا اگر به عشق ایران ماندند، لمپن های سیاسی و اجتماعی با حربه ی “خودی و ناخودی” سر به نیست و تخریب و یا گوشه گیرشان کردند!
حالا امروز، برای پیدا کردن تک و توک نخبگانی که برای محفوظ ماندن از کید تنگ نظری تمامیت خواهان، سر در جیب فرو برده اند، دولت در تکاپو افتاده و هنوز موفق نشده است امیدوارم بتواند شکلی تازه به حلقه ی بسته ی مدیریت ایران ببخشد!
رییس جمهوری که در تبلیغات انتخاباتی، از اداره و مدیریت جامعه با استفاده از تمام ظرفیت مردم، سخن می گفت و از این که او را به احزاب سیاسی منتسب دانستند، بسیار ناراحت و عصبانی شد، امروز که هنگام گزینش و سپردن مسئولیت ها به افراد رسیده است با حالتی از روی استیصال می گوید:” به همه می گوییم نیرو معرفی کنید، نیروهای خودشان را معرفی می کنند..” یعنی این که چرخش نخبگان نداریم و در حلقه ای بسته، گیرکرده ایم که در عهد پهلوی به آن “هزار فامیل” می گفتند!!
روزگاری دکتر روحانی، پشت تریبون رو به مردم گفت:” مگر مملکت بدون حزب اداره می شود؟” از آن زمان تا کنون سال ها گذشته، اگر به این نقیصه توجه می شد، امروز، دکتر پزشکیان در مناظرات خود نه از حزب فرار می کرد و نه بعد از انتخابات، برای چیدمان کابیته ی خود، به مرز استیصال می رسید!
به راستی که مملکت بدون حزب اداره نمی شود و حزب است که معدن منابع انسانی برای اداره مملکت می شود. جامعه ی بی حزب، جامعه ای توده وار است که فقط به درد دیکتاتوری می خورد.
انتخابات، تنها نمودی از دموکراسی است، تصور نکنیم با “انتخابات” به دموکراسی می رسیم. تنها از احزاب و تشکل های مدنی به “جامعه ی مدنی” می رسیم و فقط در بستر جامعه ی مدنی است که مردمسالاری و یا دموکراسی واقعی تحقق پیدا می کند!
در جامعه ی بدون حزب و بدون تشکل های مدنی از جمله سازمان های مردم نهاد، سندیکاها و به طور کلی جامعه ی کانالیزه نشده و جامعه ی توده وار، انتخابات ممکن است به دیکتاتوری عوام هم ختم شود. در چنین جامعه ای حکومت “الیگارشی توسعه گرا” بهترین کارکردها را خواهد داشت.
امروز، در کشور چین از یکسو منتقدان از نبود آزادی های سیاسی می گویند و از سویی دیگر شاهد شکوفایی اقتصادی در چین هستیم به شکلی که چین با نگاه علمی به اقتصاد و به کمک حکومت الیگارشی نخبه گرا، جهان را از حالت تک قطبی خارج ساخته است.
اگر حکومت الیگارشی در چین نبود و کشور چین، مثل کشور فلک زده ی ایران، در دام “دموکراسی بدون زیر ساخت” می افتاد، جهانیان، امروز از دست گرسنگان چینی، در امان نبودند!
ایرانیان، بیش از اندازه، هزینه های دموکراسی بدون زیرساخت را پرداخت کرده اند. دولت پزشکیان وظیفه دارد برای تقویت جامعه ی مدنی و استحکام پایه های دموکراسی یا همان مردمسالاری، به جای ردیف های بودجه ی بنیادهای خانوادگی، ردیف ویژه و دندانگیری در بودجه ی کشور برای تقویت احزاب و تشکل های سیاسی و مردم نهاد، ایجاد کند! تا در چیدمان کابینه ها به مصیبت “قحط الرجال” گرفتار نشویم!
احزاب سیاسی در ایران عقبه ی اجتماعی ندارند و منتقدان از آن ها به عنوان “احزاب تک نفره” یاد می کنند و برحسب اتفاق درست می گویند.
در استان ها، بسیاری از احزاب وجود خارجی ندارند و در یک ابلاغ که در دست یک نفر است خلاصه شده اند! مسخره این که گاهی چند مهر حزب در جیب یک نفراست! این در حالی است که احزاب باید در شهرستان ها شورای شهرستان داشته باشند تا پس از تشکیل شوراهای شهرستان ها و مناطق و حتی دهستان ها، در کنگره ی استانی، شورای استانی تشکیل شود تا به کنگره ی کشوری برسند و شورای مرکزی حزب تشکیل شود!
امیدوارم حاکمیت تا دیر نشده، در نگاه امنیتی به احزاب سیاسی، تجدید نظر کند. در حال حاضر، دبیران احزاب در استان ها زیر ذره بین مراکز امنیتی هستند و برای دریافت مجوز فعالیت حزبی، باید از هفت خوان تایید صلاحیت ها بگذرند که بسیاری وقت ها نمی گذرند. در حالی که این کانون های مدنیت می توانند بزرگترین بازوی حمایتی برای دولت ها و حاکمیت باشند!
اگر تنها یکی از کارکردهای احزاب و تشکل های سیاسی، تربیت و آماده سازی جوانان برای پذیرش مسئولیت های اداری و اجتماعی باشد، کافیست تا حاکمیت، احزاب و تشکل های سیاسی را فرصتی برای جذب مشارکت سیاسی مردم از یک طرف و از طرفی دیگر تکمیل پروسه ی چرخش نخبگان در قدرت بداند. ایدون باد!
false
true
https://pejvakelorestan.ir/?p=15537
false
false