true

یکی از منابع دست اول دوره صفوی که اطلاعات مهم و با ارزشی درباره آن دوران بویژه سلطنت شاه عباس اول ارائه می دهد، کتابی به نام « دون ژوان ایرانی» است. این کتاب در واقع سفرنامه شخصی است به نام «اروج بیک بیات» از سربازان شاه عباس، که بعدها به عنوان یکی از دبیران هیات سفارت ایران، به دستور شاه عباس به اروپا سفر کرد.
اروج بیک در بسیاری از لشکر کشی های شاه عباس مشارکت داشته است. از این رو اطلاعاتی که ارائه می دهد، مهم و دست اول است. او در بخشی از کتاب خود به شرح لشکرکشی شاه عباس اول به لرستان و چگونگی دستگیری و قتل آخرین اتابک لر یعنی «شاهوردیخان» می پردازد. اروج بیک بخصوص به نقش همسر شاهوردیخان( از شاهزادگان صفوی نوه بهرام میرزا برادر شاه طهماسب)در حمله شاه عباس به لرستان اشاره دارد که در منابع دیگر بدان توجه چندانی نشده است. این شاهزاده صفوی در اوایل سلطنت شاه عباس به عقد نکاح شاهوردیخان درآمد و در مقابل نیز شاه عباس خواهر شاهوردیخان را به عقد خود درآورد تا با این وصلت بین آنها اتحاد صورت گیرد.
نگارنده متاسفانه به هنگام تالیف کتاب «اتابکان لر کوچک»(۱) از وجود چنین کتابی بی اطلاع بوده، مطالب آن را در کتاب خود نیاورده ام. روایتی که اروج بیک بدست می دهد باید مکمل دیگر اطلاعات نویسندگان آن دوره درباره علل و چگونگی لشکرکشی شاه عباس به لرستان به حساب آورد.
پیش از پرداختن به روایت اروج بیک لازم به توضیح است که؛ در آغاز روی کارآمدن شاه عباس اول(۹۹۶ـ۱۰۳۸ق) کشور ایران چه از نظر داخلی و چه از نظر خارجی غرق در آشوب و هرج و مرج شده بود. ترکان عثمانی از طرف غرب، پرتغالی ها از جانب جنوب و ازبک ها از شرق حمله کرده و بخش هایی از کشور را تصرف کرده بودند. در داخل نیز با توجه به ضعف حکومت مرکزی، تعدادی از حکام محلی و شاهزادگان مدعی حکومت، سر به شورش برداشته بودند. شاه عباس ابتدا پیمان صلحی با عثمانی ها بست و سپس به سرکوب مخالفان و شورشیان داخلی پرداخت. یکی از این شورشیان داخلی، شاهوردیخان آخرین فرد از دودمان اتابکان لرستان بود که مدت پنج قرن او و اخلافش، بر لرستان حکومت می کردند (۵۷۰ـ۱۰۰۶ق)ولی عمر این دودمان و حکومت نیمه مستقل سرانجام به دست شاه عباس به پایان رسید.
علل و عوامل و چگونگی سقوط این سلسله و برچیده شدن دودمان اتابکان لرستان بدست بزرگترین پادشاه صفوی مورد توجه بسیاری از مورخان و نویسندگان آن روزگار بوده است. نگارنده شرح این حادثه را مفصل در کتاب خود آورده ام، بنابراین ذکر همه این حوادث در اینجا میسر نیست. آنچه در ادامه می آید شرح این رویداد تاریخی از زبان یکی از سرداران مهم شاه عباس است که بعد از سرنگونی دودمان اتابکان به عنوان یکی از دبیران سفارت ایران برای جلب حمایت و اتحاد اروپاییان در سال۱۰۰۷قمری راهی اروپا شد و در آنجا کتابی با عنوان« دون ژوان ایرانی »نوشت که در واقع این کتاب، تاریخ ایران از آغاز تا زمان شاه عباس اول می باشد. او در بخشی از این کتاب که به شرح سرکوب مخالفان شاه عباس می پردازد، می نویسد که پس از فرونشاندن شورش گیلان و رسیدن به قزوین (پایتخت صفویه ) خبر شورش شاهوردیخان حاکم لرستان، شاه عباس را وا داشت به لرستان لشکر کشی کند. حال بشنویم شرح لشکرکشی شاه عباس به لرستان را از زبان اروج بیک بیات: «بدین ترتیب بار دیگر به قزوین برگشتیم. اما فرصت آسایش برایمان میسر نشد. هنوز دو ماه از این مقدمه نگذشته بود که والی لرستان شاهوردیخان یاغی شد. این شاهزاده که با برادرزاده شاه عباس یعنی دختر اسمعیل میرزا ازدواج کرده بود، والی لرستان بود و از ایالت لرستان طبق تخمین مالیاتی سالانه ۵۰۰۰۰۰ دو کا می پرداخت. اینک علت این شورش آن بود که شاه عباس بهنگام تاجگذاری از او که با خاندان سلطنت خویشی نزديك داشت، دعوتی نکرده بود. از این گذشته در این زمان ترکمانان و تاتاران که به قلمرو او بسیار نزديك بودند و قیام کرده بودند، به وی پیام فرستاده بودند که از دادن خراج خودداری کند. با آن که زنش شاهزاده صفوی بود و سعی کرد تا او را از این کار باز دارد، او به این کار دست زد. دیگر امکان نداشت که جلو حماقت و دیوانگی او را بگیرند و بجای آنکه نصایح شاهزاده خانم مزبور را گوش کند بر صورت وی سیلی نواخت. او نیز بمنظور جبران این اهانت و عمل قبیح، پنهانی دایی(۲) اش یعنی شاه عباس را از نقشه ها و اندیشه های «شاهوردیخان» آگاه کرد. شاه سی هزار سوار گرد آورد و بی آنکه ما را از مقصد سفر آگاه کند در هشت روز ۱۵۰ فرسنگ راه در جهت جنوب غربی پیمودیم که این مسافت همانا فاصله بین قزوین و خرم آباد والی نشین لرستان است.
شاهوردیخان از عزیمت ما هیچ آگاهی نداشت تا آنکه به مرز قلمروش رسیدیم. چون به یکی از گردنه های صعب کوه که در مرز قلمرو او واقع است رسیدیم، صد تنی که والی برای دفاع از آن محل گذاشته بود سخت دچار شگفتی شدند و یکی از آنان رفت تا والی لرستان را آگاه سازد. شاهوردیخان بجای پاداش، امر به سر بریدن او داد. سپس زن و خزینه خود را برداشت و از پایتخت خویش گریخت و به پناه ترکان به پادگانی که در دوازده فرسنگی اینطرف بغداد داشتند رفت. به هنگام ورود به خرم آباد دریافتیم که شاهوردی از چنگ ما گریخته است و همه مردم شهرش نیز به کوههای اطراف پناه برده اند. شاه عباس یکی از سرداران خویش را که الله وردیخان نام داشت با دوازده هزار کس از گرجیان تازه مسلمان که همه مسیح را رها ساخته و به اسلام گرویده بودند، به تعاقب او فرستاد. اینان مأموریت خود را انجام دادند و پنهانی به شهری(۳) که ترکان در آن ساخلو داشتند رخنه کردند و با حیله گری دروازه های آن شهر را سوختند ولی به عساکر سلطان گزندی نرساندند تا مبادا اصول قرارداد بین ایران و عثمانی که هنوز به قوت خویش باقی بود، نقض شود. پس از آنکه این امر خاتمه یافت، شاهوردی را دستگیر ساختند و با همسر شاهزاده اش به نزد شاه عباس به خرم آباد آوردند. شاه بی درنگ امر به اعدام او داد. با شاهزاده خانم مزبور که بهر صورت از بستگان شاه بود با کمال احترام رفتار و مستمری جهت وی تعیین شد. حسين بيك (۴) که در همه احوال نسبت به شاه چاکری وفادار مانده بود، به حکومت خرم آباد منصوب شد. حسين بيك سابقاً نیز از نوکران شاهوردیخان مرحوم بود. سپس همه به قزوین مراجعت کردیم ولی چون از دروازه ای داخل شدیم از دروازه دیگر خبر شورشی دیگر رسید. اینک در ایالت مازندران که در مرز تاتارستان قرار دارد و در طول ساحل دریای خزر ادامه می یابد، شورشی رخ داده بود.»(۵)
اروج بیک یک سال بعد از لشکرکشی شاه عباس به لرستان به سال ۱۰۰۷قمری از طرف شاه با سمت دبیری یک هیات نوزده نفره و به ریاست شخصی بنام «حسینعلی بیک» برای جلب حمایت کشورهای اروپایی و اتحاد بر ضد عثمانی راهی آن دیار شد. شرح مسافرت اروج بیک از ایران به اروپا سرنوشت او در اروپا و ماندگاریش در اسپانیا و گرایش به دین مسیحیت و نوشتن کتابی در آنجا، بسیار شگفت انگیز و جالب توجه است. ما در اینجا به اختصار شمه ای از آن را می آوریم.
در مقدمه کتاب دون ژوان در این باره چنین آمده است: «اروجبیک بیات و چنانکه بعدها خوانده شد «دون خوان ایران» (۱۵۶۰–۱۶۰۵م) از اعضای هیئت ایرانی بود که به فرمان شاه عباس اول(۱۰۰۷ق، ۱۵۹۹م) به سرپرستی حسین علی بیک بیات سفیر شاه عباس، برای اتحاد با کشورهای اروپایی بر ضد دولت عثمانی، به اروپا رفتند. او دبیر اول سفارت شاه عباس بود. اروج بیگ در سفر دور و دراز خود با «سر آنتونی شرلی»و سفیر ایرانی شاه عباس حسینعلی بیگ بیات همراه بود. هیئت سفارت ایران مرکب بود از نوزده تن و عبارت بود از؛ سفیر و چهار تن از نجبای ایرانی، منشیان و پانزده تن خدمتگار، هیئت انگلیسی همراهان سر آنتونی شرلی هم پانزده تن بودند با دو تن کشیش پرتغالی و پنج مترجم این عده که در حدود چهل تن می شدند از راه دریای خزر و ولگا که بر روی سطح یخ بسته آن به مسکو رفتند و پس از پنج شش ماه توقف در این شهر به انتظار آمدن زمستان از راه آرخانگی و اقیانوس منجمد شمالی به آلمان و چکسلواکی و سپس در رم میهمان پاپ بودند و از اینجا ارتداد در میان ایرانیان راه یافت و سه نفر از اعضای هیئت ایرانی مسیحی شدند و در پناه کلیسای رم ماندند. چندی بعد از رم به جنوب و آنگاه به اسپانیا رفتند.
آنها در اسپانیا به محضر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا رسیدند و مورد پذیرایی گرم قرار گرفتند. پادشاه به اتحاد با ایران ابراز علاقه کرد و قرار شد به شاه عباس جواب دهد. در نزدیکی لیسبون، روحانی شیعه ی همراه گروه کشته شد و حسینعلیبیگ، اروج بیگ را برای دادخواهی نزد پادشاه اسپانیا فرستاد. ولی او هم به مذهب کاتولیک مسیحیت گروید و به لیسبون برگشت. در پی آگاهی حسینعلی بیگ از مسیحی شدن اروج بیک و دیگر همراهان، از سفر به دیگر کشورهای اروپایی، چشم پوشید و تصمیم گرفت به ایران بازگردد. اروج بیگ فکر میکرد کسی از تغییر مذهبش مطلع نیست و میخواست به ایران برگشته خانوادهاش را به اسپانیا ببرد، ولی مطلع شد که حسینعلیبیگ به این مسئله پی برده و قصد قتل او را دارد. اروج بیگ ترجیح داد، در اروپا بماند. اروجبیک بیات در شهر «بایادولید» اسپانیا ماندگار شد و از آن پس دون خوان ایران خوانده شد. اروج بیگ دیدههایش را در طی سفر یادداشت میکرد و چون در اسپانیا ماندگار شد، در آنجا در سال ۱۰۱۳ه.ق به زبان کاسیکی کتابی به نام «بیان حال» (Relaciones)تألیف کرد. این کتاب از شرح مختصری در جغرافیا و تاریخ قدیم ایران آغاز می شود و چون به صفویان میرسد به جزئیات وارد میشود. بخصوص بخش مربوط به دوران شاه محمد خدابنده و شاه عباس که مؤلف و پدرش خود در بسیاری حوادث شرکت داشتهاند، به تفصیل نوشته شده است و اطلاعات گرانبها در آن یافت میشود. بخش پایانی کتاب شرح مسافرت هیئت ایرانی به اروپاست. دون ژوان ایران یک سال پس از چاپ کتاب، در ۱۵ مهٔ ۱۶۰۵م طی مشاجرهای با همراهانِ یک محتسب، زخم خورد و کشته شد. قاتلان، از بهر پنهانکاری، جسدش را در برکه ای متروک در نزدیکی شهر فرو انداختند. جسد خوراک سگان شهر شد.»(۶)
پانوشت:
۱-جهت اطلاع ر.ک؛ خودگو، سعادت. اتابکان لر کوچک، خرم آباد، افلاک، ۱۳۷۸.
۲ـ با توجه به اینکه در سطور بالا از نسبت برادر زاده شاه عباس برای این شاهزاده استفاده شده است بنابراین مترجم باید از واژه عمو استفاده می کرد نه دایی. مولف کتاب عالم آرای عباسی نام این خانم را «مهد علیا»نوشته و او را عمه زاده شاه عباس (نبیره بهرام میرزا)می داند.عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۴۷.
۳ـ شاید مترجم در ترجمه متن دچار اشتباه شده باشد ،شاهوردیخان پس از فرار از چنگ شاه عباس به قلعه ای به نام چنگله یا چنگوله که در داخل مرز عثمانی بود پناه برد و در این قلعه به آتش کشیده شد نه در یک شهر. شرح این درگیری را نگارنده به تفصیل در کتاب اتابکان لر کوچک آورده ام.
۴ـ حسین بیک پسر دایی شاهوردیخان بود. او سرسلسله دودمان جدیدی شد که تا زمان سلطنت رضاشاه ابتدا بر لرستان و ایلام(پشتکوه)حکومت کردند و از آغاز دوره قاجار حکومت آنها فقط به پشتکوه محدود شد.
۵ـ اروج بیک بیات. دون ژوان ایرانی، تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب۱۳۳۸، ص ۲۵۱ـ۲۵۲.
۶ـ همان، مقدمه کتاب.
false
true
https://pejvakelorestan.ir/?p=17212
false
false
درود بر استاد خودگو عزیز، استفاده کردیم