true
کیوان رباطی : یکی از مفاهیم و مباحث مهم در تئوریهای علم مدیریت، سطوح سلسله مراتب مدیریت و مهارت های سه گانه مدیران است.
پیتر دراکر معتقد است تمامی مدیران در هر سطحی از سطوح مدیریت بایستی وظایف مدیریت را انجام دهند، منتهی بستگی به سطح و گستره فعالیت آنها، این وظایف از پیچیدگی و گستردگی متفاوتی برخوردار است. بر این اساس انواع مدیریت را به سه دسته کلی تقسیم بندی نموده است؛ مدیریت خط مقدم یا عملیاتی، مدیریت میانی و مدیریت عالی،
درسطح عالی، مدیریت اقدام به برنامه ریزی جامع و بلند مدت می کند و تصمیمات معمولا برنامه ریزی نشده اند . درسطح میانی، مدیریت معمولا به عنوان حلقه واسط مدیریت عالی و عملیاتی ایفای نقش می کند و بیشتر به تحلیل داده ها، آماده سازی اطلاعات برای تصمیم گیری مدیریت عالی و نظارت بر کار مدیران عملیاتی جهت نیل به اهداف سازمانی می پردازد. مدیران عملیاتی نیز بیشتر وقت خود را با کارکنان و حل و فصل مسائل جاری می گذرانند و بیشتر تصمیمات آنان برنامه ریزی شده است. بر این اساس می توان در یک وزارتخانه وزیر و معاونان وی را مدیران سطح عالی، مدیران کل (صف و ستاد) را مدیران میانی و مدیران ادارات و واحد ها را به عنوان مدیران عملیاتی در نظر گرفت.
از سویی دیگر کتز و کان از صاحب نظران علم مدیریت مهارت های مدیریتی را مطرح می نمایند و معتقدند مدیران به سه نوع مهارت نیازمندند و هر یک از این مهارتها متناسب با سطوح مدیریتی اهمیت متفاوتی دارند و این مهارتها عبارتند از ؛ مهارتهای فنی، مهارتهای انسانی و مهارتهای ادراکی یا مفهومی.
مهارتهای فنی در واقع توانایی بکارگیری دانش، روشها، فنون و تجهیزات مورد نیاز یک وظیفه یا شغل تخصصی است. مهارتهای انسانی عبارت است از کار کردن به وسیله دیگران، توان برقراری ارتباط و درک نیازهای انگیزشی کارکنان است
مهارتهای ادارکی یا مفهومی نیز عبارت است از درک نیازها و پیچیدگی های کل سازمان، تجزیه و تحلیل مسائل و قدرت تصمیم گیری متناسب با اهداف کلی سازمان است .
بر این مبنا می توان گفت مدیران سطح عالی نسبت به مدیران سطوح میانی و عملیاتی نیاز بیشتری به مهارتهای ادارکی دارند و نیاز آنان به مهارتهای فنی کمتر است . در حالی که مدیران عملیاتی یا فنی به مهارتهای فنی بیشتری نیاز دارند و نیاز آنان به مهارت های اداراکی کمتر است و تنها مهارتی که برای تمام سطوح مدیریتی یکسان است مهارتهای انسانی است.
با توجه به توضیحات فوق به کلیه مدیران در سطوح مختلف توصیه می گردد علاوه بر یادگیری مهارتهای سطح خود نسبت به یادگیری مهارتهای انسانی که مهمترین بحث در مدیریت منابع انسانی است و به موضوعاتی همچون تجزیه و تحلیل شغل، برنامه ریزی نیروی انسانی، کارمندیابی، انتخاب، آموزش راهبردی و بهسازی نیروی انسانی، ارزیابی عملکرد، انظباط و اجرای نظام پاداش و تنبیه و همچنین علم ارتباط و چگونگی برخورد با کارکنان و شناخت نیازهای انگیزشی زیر دستان می پردازد را نیز فرا گیرد.
در یکی از تقسیمات مکاتب مدیریت که به تقسیم بندی گرت مورگان معروف است نیز، مورگان در کتاب تصویر سازمان از واژه استعاره استفاده نموده است و سازمان که متشکل از منابع انسانی و فیزیکی است را به مثابه موجودی زنده تلقی نموده لذا بایستی مدیر به نیازهای مادی و معنوی انسان در سازمان توجه نماید.
در سلسله مراتب نیاز های آبراهام مازلو نیز انسان علاوه بر نیازهای زیستی و امنیت، نیاز به تعلق گروهی، نیاز به احترام و نیاز به خودیابی یا خود شکوفایی دارد. لذا شناخت این گونه نیازها توسط مدیران سطوح مختلف امری اجتناب ناپذیر و ضروری است.
مدیر باید زیر دستان خود را بشناسد و با آنان با احترام برخورد نماید، و نباید با استفاده از قدرتی که از پست سازمانی و جایگاه اداری کسب نموده است زیر دستان خود را برده تلقی نموده و به آنان توهین نماید، بلکه همواره بایستی با متانت و احترام به وظایف مدیریتی خود عمل نماید .
به نظر نگارنده مدیری که رفتارش با زیردستان رفتاری خارج از چارچوب قوانین، اساسنامه ها، بخشنامه ها، آیین نامه های اداری و علم مدیریت باشد نباید پست مدیریت یک سازمان را بپذیرد و چنانچه پذیرفت بایستی از طرق مختلف از جمله آموزش های ضمن خدمت اصول علم مدیریت خصوصا مهارتهای لازم جهت چگونگی ارتباط با کارکنان سازمان متبوع خود را فراگیرد و در چارچوب آموخته های علم مدیریت، به وظایف خود عمل نماید.
به امید استقرار نظام مدیریت علمی مبتنی بر شایسته سالاری و تخصص گرایی و رخت بر بستن نظام مدیریت سیاسی مبتنی بر پارتی بازی، باند بازی و انتصاب مدیران ناکارآمد در ساختار اداری و سیاسی کشور./انتهای پیام
false
true
https://pejvakelorestan.ir/?p=2025
false
false