×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
    امروز  دوشنبه - ۱۹ آذر - ۱۴۰۳  
true
true
تبریک روز معلم به “معلمان” عزیزم: محمود نظری


بنام خدا
بنام بابا آب داد.
بنام او در باران آمد.
بنام معلم، بنام دوشیزه ی الهام بخش دانایی که معانی را متواتر کرد و روح و جان عطشانم را سیراب از معانی کرد و در وجودم کالای نادانی را زدود و دانایی بر وجودم جاری کرد و گفت:
بخوان، بخوان بنام آگاهی، بخوان بنام دانایی!
آری … معلم عصاره ی تمام دانایی هاست و شمع وجودش انگاره های نادانی را در وجودم جلا بخشید و عاشقانه خمخانه ی تاریک درونم را شمع دانایی روشن نمود و وجودم را پر از خیر و برکت کرد و من از گوشه ی چشمانش، زندگی را شروع کردم و زادگاه من روان شدن و تهجی در خیابان وجودش بود و اینکونه بود، من راه و رسم زندگی را آموختم
و معلمان من، شمع شبستان تاریک وجودم شدند و راه پر فراز و نشیب زندگی، از خیابان وجود آنان گذشت و من پای در عرصه ی وجود نهادم و متولد شدم…
صحرای دل تشنه ام، لب فرو بسته بود و بازخورد سخنان معلم، اقیانوس قلب ها و جانهای تشنه را حریص آموختن کرده بود…
آنچه صحرای دلها را سیراب می کند، مدارای ملموس معلم با دانش آموزان و آموختن قامت “آب”به دانش آموزان است، باد از دور دستها پیغام آور شادی ها گشته و چلچله ها سفیران مهربانی شده اند و وجود معلمان نازنین مرا فرایاد گر شده اند و در کومه دلها و جانها قامت نیلوفران جوان، شیفته ی آموختن شده است و زیباترین کلمه در ذهن دانش آموزان نقش بسته و قامت بابا راست شده و “بابا نان داد” و “بابا آب داد” بر تخته سیاه قلب نوآموزان درخشیدن آغاز کرده و چهره های معصوم با غرور می خوانند “بابا آب داد”
و در این بین نواحی ناشناخته ی ادراک دانش آموزان چنان به پویای رسیده و چنان بر الفبا مسلط شده اندکه “بابا نان داد”
را فریاد میزند…
آری معلم کسی است که در آئینه ی مشیت ذهنش، اقیانوسی از مهربانی ها و دلسوزی ها روشن گردیده اند و
نون و القلم ما یسطرون را در بایگانی و کتابخانه ی ذهنها طبقه بندی نموده اند و در بهار شکفتن نوگلان زندگی مان، سطوح سبز ذهنشان را آبیاری الفبا و تفکر و سبک زندگی نموده و دروس و مهارتهای زندگی را با پشتوانه ای از اخلاق، انسانیت و آزادی و احترام به قانون و قانونمداری را در سکوت و آرامش به نوگلان باغ زندگی مان آموزش داده اند و شریف ترین انسانها را آماده ی تحویل گرفتن پست ها و مشاغل کرده و می کنند و افراها و تاک ها را بوجود می آورد و قامت پرشکوه ترین سرو را در برابر عظمت نام معلم به کرنش وا میدارد و هنگامی که معلم عزیز من، مرغ سخن را به پرواز در می آورد، مرثیه خوان و خالق ناب ترین شعر و درسهای زندگی می گردند و این گونه نوگلان باغ وجودمان پذیرای نور می گردند…
آری … من یک معلم هستم و هنگامی که در محضر دانش آموزان قرار می گیرم، خود می شکنم و می دانم آئینه شکستن بزرگترین خطاست…
من ‌یک معلمم و به احترام آبها، خالق آبشارها می شوم و در فقیر ترین محله ی واژه های ذهنم فریاد میرنم؛
یا صاحب کل نجوا و نجواگر آزادی، برابری و برادری و احترام به نام والای ایران می شوم و خون عدالت در کلامم
ویرانگر کاخ های زر و زور خواهد شد و در تاریکخانه ی ذهن ها، نور جاری می کنم و لالایی و لبخند و آموزش بزرگترین ارثیه ی ازلی و ابدی من است و به عمامه ی خونین شهید مطهری قسم یاد می کنم که انسانیت تراوش ذهن و یادم گردد و هیچگاه از مسیر آگاهی و آموزش خارج نشوم و در ویترین ذهنم، آموزش بزرگترین ره آورد باشد و هیچگاه نگذارم اشتهای حقیقت از وجودم زدوده گرد و دکه ی ذهنم پر از ترکش های نادانی و ظلمت گردد و هماره فریاد میزنم که نگذارم اطاق مونتاژ بعضی ذهن ها جولانگاه مگس های نشسته بر نادانی گردد و بعنوان یک معلم همیشه منادی حقیقت و واقعیت باشم و هماره با آموختن اندیشه ها دنیای ذهنها را متحول کنم.
به بهانه ی روز و هفته ی معلم،
تمام قد و خبردار به احترام تمام آموزگاران، دبیران، معلمان و اساتید دانشگاهم خبردار می ایستم و سر خم میکنم و بر دستان حقیقت بین تمام معلمان بوسه می زنم و به احترام این پدران معنوی ام، برای روان معلمانی که اهورایی شده اند فاتحه ای قرائت گر می شوم و به قداست و شرافت معلمان سرزمینم، به عفت و پاکی نام معلم قسم یاد می کنم که تا خون در بدن دارم، میراث دار دانایی و آموختن باشم و بزرگترین دشمن جهالت و نادانی باشم…
معلمان عزیزم؛
به پاکی و شرافت نامتان سوگند می خورم، که از شما معنا یافتم و در هندسه ی نگاه شما “بودن” یافتم و تا زنده ام مجذوری از نگاه پر مهرتان باشم و هیچگاه قصر اندیشه را خالی نکنم و عاشق آموختن و مطالبه گری باشم…/ انتهای پیام

false
true
false
false

false