×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
    امروز  دوشنبه - ۲ مهر - ۱۴۰۳  
true
true
نظام ‌گسیختگی اجتماعی؛ پیش‌ران‌ها و پس‌ران‌ها: دکتر حسن اسماعیل زاده


جامعه‌ي ما با توجه به معیارهای جامعه‌شناختی، جامعه‌ای نظام‌گسیخته است و نتایج پژوهش‌های موجود و تجربه‌ی زیسته ما بیانگر روند افزایشی آن در سالیان اخیر است.
نوشتار حاضر مبنا و چارچوبی برای تأمل، اندیشیدن و تبیین نظام‌گسیختگی و آشفتگی اجتماعی است که در صورت تداوم زوال اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. در یک نگاه کلی می‌توان به مواردی اشاره کرد که یا به عنوان دلیل نظام‌گسیختگی اجتماعی از آن‌ها نام برده می‌شود و یا به‌عنوان عواملی که بسترساز آن بوده و زمینه را برای بروز آن در جامعه فراهم کرده‌اند: احساس تبعیض و بی‌عدالتی، رشد روزافزون رانت‌خواری، فساد اداری، انسداد اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه، بی‌کاری، نبود و یا ضعف نهادهای مدنی، پایین بودن سرمایه‌ی اجتماعی که عامل اصلی انسجام اجتماعی است و پیامد آن نظام‌گسیختگی اجتماعی است، تقلیل امر اجتماعی به امر سیاسی، رضایت کم از زندگی، تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی که منجر به افزایش میزان مطرودین اجتماعی و حاشیه‌نشینان اجتماعی می‌شود، تورم، ظهور و بروز نوکیسگان و رشد روزافزون این طبقه بر اثر بیماری نظام اقتصادی که زمینه را برای افزایش احساس محرومیت و پرخاشگری در جامعه فراهم می‌کند، ابهام در ساختاربروکراتیک و غیرشفاف و غیررسمی بودن آن، پاسخ‌گو نبودن نهادها و مسئولان، نشنیدن صدای مردم و این‌ که آن‌ها بیش‌تر از گرسنگی از همین ناشنوایی سازمان ‌یافته رنج می‌برند، نبود فرصت‌های برابر زندگی برای همه‌ی اعضا جامعه، مختل بودن سازوکارهای مشروع برای بهبود وضعیت و فقدان راه‌ها و وسایل لازم برای دست‌یابی به اهداف، انباشت مطالبات برآورده نشده و بسیاری از مسائل و آسیب‌های دیگر از عواملی هستند که تحلیل‌گران مختلف بر آن‌ها تأکید کرده‌اند. در بررسی و تحلیل عوامل بالا باید گفت که پیش‌نیاز هر نوع تحلیل اعتقاد به این نکته مهم است که مجموعه عوامل فوق در یک فرایند تاریخی و اجتماعی امکان بروز و ظهور پیدا کرده‌اند و ناگفته پیداست که خلق‌الساعه و سطحی نیستند و فهم و درک درست این عوامل نیاز به یک مطالعه همه‌جانبه و وسیع در این زمینه با تأکید بر تاریخی بودن آن‌ها دارد. بررسی و تبیین چگونگی پیدایش این شرایط با تکیه بر نظریات و مفاهیم مرتبط، امکان‌های گسترده‌تری را برای جلوگیری از فروپاشی و زوال اجتماعی و برون‌رفت از این شرایط، در اختیار حکم‌رانان و اعضای جامعه قرار می‌دهد.
با توجه به موارد بالا می‌توان گفت که: نظام‌گسیختگی می‌تواند در ابعاد و ساحت‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، ‌زیست-محیطی و … وجود داشته باشد. هرگاه در جامعه خرده‌ نظام‌ها از وظیفه اصلی خود به دورافتاده باشند و کارکرد اجتماعی نامناسب داشته و یا دچار کژکارکردی شوند، در آن صورت در جامعه با نظام‌گسیختگی مواجه خواهیم بود.

در یک دسته‌بندی کلی می‌توان عوامل متعدد دخیل در بروز نظام‌گسیختگی اجتماعی را به موارد زیر تقسیم کرد:
هنگامی که جامعه در اجتماعی کردن اعضای خود با مشکلاتی مواجه گردد و زمینه و بستر لازم برای اجتماعی شدن افراد از بین برود. در این حالت اختلال در امر اجتماعی شدن ایجاد می‌شود، افراد در موقعیت طبیعی رشد نکرده و نقش‌ها به درستی ایفا نمی‌شود و مکانیسم‌ها و نهادهایی که کنترل اجتماعی را به عهده دارند مثل: مذهب، آموزش، قضا، امنیت و … کارکرد خود را به درستی انجام نمی‌دهند.
موقعی که نظام اجتماعی با محیط خود هم‌خوانی نداشته باشد و استفاده بی‌رویه منجر به تخریب محیط شده باشد. تخریب منابع طبیعی به‌ویژه منابع تجدیدناپذیر که علاوه بر پیامدهای منفی بی‌شمار در آینده منجر به رقابت و تعارض بین افراد و گروهها در زمان حال برای دست‌یابی به این منابع کمیاب و ظهور و بروز خشونت در جامعه می‌شود. روند تخریب محیط زیست و استفاده بی‌رویه از منابع، شرایط را برای احیای آن‌ها غیرممکن کرده و تداوم این روند اندک امیدهای برقراری تعادل و امکان سازگاری با شرایط ایجاد شده را به یاس بدل خواهد کرد. حکم‌رانی نامناسب در مدیریت منابع(به‌ویژه منابع تجدیدناپذیر) از یک طرف و مصرف بی‌رویه آن‌ها از طرف دیگر منجر به بازتولید شرایط ایجاد شده و روند افزایشی بحران‌ها در این زمینه خواهد شد.
زمانی که اعضای جامعه امکان دسترسی به هدف‌های تعیین شده را نداشته باشند و راه‌های دسترسی به اهداف به وسیله ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی محدود و یا مسدود شده باشد.
هنگامی که پایگاه‌های اجتماعی مختلف افراد جامعه با هم هم‌خوانی و تناسب نداشته باشد و نظام قشربندی دچار گسست شود. به هم خوردن نظام تقسیم کار به واسطه‌ی فقدان شایسته‌سالاری و رواج گروه‌گرایی و قوم‌گرایی، عزل و نصب‌های مقامات سیاسی و اداری بر اساس روابط خانوادگی، سمتی، قومی، مذهبی و … و اعطای مشاغل و پست‌های دولتی بر اساس روابط مسموم بین سیاست‌مداران، تجارت و تشبث در فعالیت‌های اقتصادی (اعطا یا دریافت امتیاز تولید، توزیع و …) بر پایه‌ی اعمال نفوذ سیاسی و سوءاستفاده از مقام و روابط سیاسی از مصادیق بارز این به هم ریختگی است. در این حالت جامعه به صورت‌های اولیه تقسیم کار برگشته و غیرتخصصی می‌شود و سطح فناوری و استفاده از آن و به تبع آن بهره‌وری در همه سطوح در جامعه کاهش پیدا می‌کند.
وقتی که میان گروه‌های مختلف درون جامعه همبستگی و ارتباط کافی نباشد و یا با دیگر جوامع و همسایگان شبکه ارتباطی قوی شکل نگرفته باشد، نارضایتی و تعارض در جامعه افزایش پیدا کرده و گسیختگی در وحدت ملی ایجاد می‌شود. در چنین حالتی در سطوح بالای جامعه شرایطی ایجاد می‌شود که گروه‌هایی که قبلاً شرکای اقتصادی و سیاسی بودند، به بیگانه‌ها و رقبای تهدیدگر برای یک‌دیگر تبدیل می‌شوند.
کاهش ظرفیت نظام سیاسی برای حل مسائل نوپدید و ناتوانی در حل مسائل کهنه و قدیمی؛ که همین امر منجر به تراکم مسائل شده و جامعه را با بحران‌های مختلف مواجه خواهد کرد. یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در این زمینه وجود نهادهای موازی و ابهام در کارکرد و وطایف آن‌هاست که از هم‌افزایی، عدم دوباره‌کاری و کاهش هزینه‌های احتمالی در حل مسائل جلوگیری خواهد کرد.
کاهش احساس امنیت در جامعه از دیگر عوامل مهم بروز گسست در جامعه است. یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های برقراری ثبات و پایداری در جامعه احساس امنیت زمینه‌های مختلف: اقتصادی، جانی، ذهنی و روانی است و کاهش و یا فقدان آن می‌تواند زمینه را برای گسست در نطام اجتماعی فراهم آورد.

  • حساس عدم امنیت اقتصادی: بی‌ثباتی در شرایط اقتصادی و بیماری نظام اقتصادی که از یک طرف منجر به کاهش سرمایه‌گذاری‌های مولد و رشد دلالی و واسطه‌گری شده و از طرف دیگر باعث لاغر شدن طبقه متوسط شده و تعداد افرادی که در حال سقوط به زیر خط فقر هستند روز به روز بیش‌تر شود. در چنین حالتی جامعه دوقطبی شده و تضاد طبقاتی بر آن حاکم می‌شود. راهکارهایی مانند: توزیع کالابرگ، سهمیه‌بندی‌های مختلف کالاهای اساسی، افزایش یارانه، قیمت‌گذاری‌های دستوری و … در کوتاه مدت ممکن است به صورت مسکن عمل کنند ولی در درازمدت گسل‌های نارضایتی را عمیق‌تر خواهند کرد.
  • احساس عدم امنیت ذهنی و فکری: وقتی نهادها و مسئولان پاسخ‌گو نبوده و صدای مردم شنیده نشود و آن‌ها از این ناشنوایی سازمان ‌یافته رنج ببرند و رسانه‌ها نیز در بیان مسائل اجتماعی با مشکل مواجه شوند، امنیت ذهنی و فکری در جامعه از بین خواهد رفت. شاید در این زمینه مهم‌ترین راهکار برای جلوگیری از گسست اجتماعی فراهم آوردن زمینه و بستر برای رسانه‌ها به‌گونه‌ای است که همه‌ی افراد جامعه مجرایی برای بیان نظرات و انتقادات خود داشته باشند. چرا که رواج خشونت و بروز بی‌نظمی و نظام‌گسیختگی از پیامدهای نشنیدن، عدم پاسخ‌گویی و بستن راه‌های درخواست مطالبات است. در ضمن باید به این نکته مهم نیز توجه کرد که همین امر علاوه بر این‌که باعث می‌شود جامعه به دلیل تحدید و تهدید عقلانیت انتقادی و از بین بردن ظرفیت‌های دیالوگ، به هنگام مواجهه با هر حادثه‌ای غافل‌گیر شود، هزینه‌های نظم‌بخشی درونی از طریق به‌کارگیری نیروهای نظامی و نیاز بیش‌تر به استفاده از زور را افزایش داده و جامعه را در درازمدت با بحران مشروعیت مواجه می‌سازد. باید به این مهم نیز اشاره کرد که گفت‌وگویی که برمبنای قدرت بوده و علم، منطق و اخلاق در آن جایگاهی نداشته باشد با توجه به تجویزی و آمرانه بودن راه به جایی نخواهد برد و مصداق جمله‌ی: همه آزادند مثل من فکر کنند، خواهد بود.
  • احساس عدم امنیت جانی؛ زمانی که افراد احساس کنند برای بیان افکار و عقایدشان امنیت جانی ندارند. در چنین حالتی یا دچار بی‌تفاوتی و انفعال شده و یا وطن را ترک می‌کنند و در صورت بروز هر کدام از این دو حالت جامعه نمی‌تواند از ظرفیت این افراد استفاده کند و این امر خود یکی از پیش‌ران‌های مهم در نظام‌ گسیختگی جامعه محسوب می‌شود. شاید بتوان گفت مهم‌ترین پس‌ران در این زمینه تأکید بر جنبه هستاری امنیت و دوری از وجه نیستاری آن است و تولید رضایت به جای کنترل ناراضیان را می‌توان مهم‌ترین مصداق آن دانست. برابری فرصت‌ها برای همه اعضای جامعه، جلوگیری از رانت‌ها، زد و بندهای سیاسی، روابط پنهان، فساد سیستماتیک و در نهایت پویایی و رشد روزافزون نظام اداری مهم‌ترین پیامد این نوع نگاه به امنیت است.
    یکی از دیگر نشانه‌های گسست در جامعه، فروپاشی اخلاقی و جایگزینی فضایل با رذایل و گسترش فقر اخلاقی است. چون مهم‌ترین کارکرد اخلاق حفاظت انسان از خطای در رفتار است، این مهم در میان صاحبان قدرت و افرادی که دارای پایگاه اجتماعی مهم‌تری هستند به دلیل نقش آن‌ها در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی، اهمیت بیش‌تری پیدا می‌کند. نقش هدایت‌گری و مرجعیت اجتماعی این گروه ایجاب می‌کند که در زمینه تعالی اخلاق بیش از دیگران جد و جهد بنمایند. عدم رعایت حقوق دیگران، فردیت خودخواهانه، خودمحوری و تعقیب منافع فردی(قدرت، ثروت، جاه و مقام، شهرت و محبوبیت طلبی) از پیش‌ران‌های مهم گسست در این زمینه هستند. در مقابل می‌توان به مواردی هم‌چون: مدارا، صداقت، پرهیز از پیش‌داوری، تحریف و دروغ‌ پردازی، رعایت حریم شخصی، مسئولیت‌پذیری، انتقادپذیری و … به عنوان مهم‌ترین پس‌ران‌ها در این زمینه اشاره کرد.
    در پایان به مهم‌ترین عامل گسست در نظام اجتماعی که در برگیرنده دیگرعوامل نیز به شمار می رود باید اشاره کرد و این مهم کاهش و یا فرسایش سرمایه اجتماعی در جامعه است. سرمایه‌ی اجتماعی مولد و مقوم پایداری و حفظ نظم اجتماعی پویا و عامل سرزندگی حیات جمعی و به مثابه‌ي پادزهری برای نابسامانی اجتماعی است. سرمایه‌ي اجتماعی حلقه‌ی مفقوده‌ی توسعه و نظم و پویایی جامعه است که هم به‌عنوان برون‌داد و هم درون‌داد توسعه به شمار می‌آید و در صورت فقدان یا کاهش آن دیگر انواع سرمایه (طبیعی، فیزیکی، مالی و انسانی) کارایی و اثربخشی لازم را نخواهند داشت. پنداشت از موفقیت و عملکرد نظام و نهادهای اصلی جامعه، اعتماد اجتماعی، اعتماد نهادی و سازمانی، اعتماد تعمیم‌یافته، عام‌گرایی، مشارکت اجتماعی، تعامل و بده‌بستان اجتماعی، وجود ارزش‌های اخلاقی و هنجارهایی چون نوع‌دوستی، صداقت، وفای به عهد، قانون مداری، صلح دوستی، تحمل پذیری در قبال تنوع و تکثر، تعهد و مسئولیت‌پذیری، امید و ارزشمند دانستن زندگی، احترام به حقوق شهروندان، احساس وفاداری به تفکر عقلایی و نظم پذیری، کارآمدی حکومت، فقدان فساد، نبود جرم و جنایت، احساس امنیت، آگاهی عمومی، قوام خانواده، خیرخواهی اجتماعی، حمایت اجتماعی، نشاط اجتماعی، مطلوب تلقی شدن جامعه و… ابعاد و سنجه‌های اصلی سرمایه اجتماعی هستند. نگاهی گذرا به ابعاد و سنجه‌های فوق با توجه به تجربه زیسته ما می‌تواند نشان دهنده افزایش و یا فرسایش آن در جامعه و به تبع آن پویایی و انسجام جامعه و یا گسیختگی آن باشد./منبع: سیمره‌ شماره‌ی ۶۶۲(سه‌شنبه ۲۳ اسفند۱۴۰۱)

false
true
false
false

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false